«کیک محبوب من» متریال داستانیاش به اندازه یک فیلم کوتاه است و با اضافه کردن بیهوده سکانس مواجه گشت ارشاد با کاراکتر مهین، میخواهد این زن مسن محافظهکار را تبدیل به پرسوناژی معترض کند.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق – فیلم «کیک محبوب من» تولید پرحاشیه سال گذشته، این روزها در مجاری غیر رسمی منتشر شده و تبدیل به دستمایهای انتقادی شده که اغلب این انتقادات، فرامتنی و سیاسی است و معمولا درونمایه اثراز زاویای غیر سیاسی مورد ارزیابی قرار نمیگیرد.
اگر درونمایه اثر را مورد ارزیابی قرار گیرد قضاوتهای فرامتنی آسانتر خواهد بود. مهمترین نتیجه از تحلیل اثر این است که مخاطب درخواهد یافت که با سازندگانی حرفهای مواجه است یا با یک اثر تجربی آماتوری را تماشا میکند. آیا فیلمی صرف گرفتن نماهای داخلیاش بدون حجاب عرفی، میتواند در ردیف آثار ساختارشکن قرار گیرد؟
فعال شدن غده هیپوتالاموس همدم خواهی، فرار از جزیره لانگرهانس
آخرین ساخته مشترک مریممقدم و بهتاش صناعیها درباره موقعیت زن مسن تنهای به شدت محافظهکاری به نام مهین(لیلی فرهادپور) است. این محافظهکاری در شیوه رفتارهای عینی این کاراکتر دارای وضوح آشکاری است. یکی از نمودهایش این است که دربهای خانه را قفل میکند و دادههای فیلم نشان میدهد این زن هفتاد ساله، ۳۰ سال پس از مرگ شوهرش تاکنون با هیچ مردی ارتباط نداشته و ناگهان پس از سی سال از پیله محافظهکاری خارج میشود و در رستوان ارتشیها با یک ارتشی بازنشسته آشنا میشود.
پس از این آشنایی ساده یکطرفهای، مهین تصمیم گیرد او را به عنوان همدم به خانهاش دعوت کند. در واقع در صبحگاه قبل از این تصمیم، این زن مسن که از سن چهل تا هفتاد سالگی تنهای تنهای زندگی کرده، ناگهان غده هیپوتالاموس همدمخواهیاش فعال شده و قصد دارد به تنهاییاش در جزایر لانگرهانس پایان دهد.
سرپیری و معرکهگیری!؟
یکی از مهمترین اشکالات اساسی فیلم این است که رخدادهای بعدی روایت در ابتدای فیلم کاملا قابل حدس است. دورهمی زنانه همان ابتدای اثر به سبک سریالهای پندآموز ماهرمضان اجرا میشود و موضوع تنهایی زنان مسن مطرح شده و بدین ترتیب مخاطب دست فیلمساز را می خواند. پس از این سکانس کاملا تلویزیونی، مهین عزم خود را جزم میکند تا روز بعد، قبل از تاریکی هوا، برای رفع تنهایی تور خود را پهن کند. او راهی پارک میشود تا محل ورزش مردان مسن در پارک را پیدا کند، اما جستجو در پارک بیفایده است و او در یک محیط دیپری همدم خود را پیدا میکند.
در این فیلم یک ضعف شخصیتپردازی مشهود آشکار است. زنی محافظهکار ناگهان دلاور عرصه صید مردانه میشود. دو سکانس از فیلم گواهی میدهد که این فیلم صرف نظر حواشی متنی توسط دستگاههای نظارتی و عوامل، در سطح سریالهای پند آموز صدا و سیما است. دو سکانس دورهمی ارتشیها در رستوران و ما ازای اولیه آن در خانه مهین(دورهمی زنان)، نشان میدهد چه کلاهی بر سر جشنواره برلین رفته است. حتی سکانس گفتوگوی تصویری مهین با دختر بشدت کاملا ادایی و تلویزیونی و سبکسرانه چاشنی اثر میشود.
با سریالهای تلویزیونی چگونه جشنوارههای جهانی را فتح کنیم؟
ا این حساب هر کدام از سریالهای پندآموزسیما که دارای سکانسهای دورهمی زنانه و مردانه طولانی است اگر به وسیله هوش مصنوعی به صورت منهای حجاب بازسازی شود میتواند در جشنواره فیلم برلین حضور پیدا کند و کیفیت بیشتری نسبت به فیلم «کیک محبوب من» خواهد داشت. حتی تراژدی پایانی فیلم هم بیش از آنکه منتقدنماها ادعا میکنند هانکهوار است، به سریال «تا ثریا» به کارگردانی سیروس مقدم شباهت دارد.
«کیک محبوب من» متریال داستانیاش به اندازه یک فیلم کوتاه است و با اضافه کردن بیهوده سکانس مواجه گشت ارشاد با کاراکتر مهین، میخواهد این زن مسن محافظهکار را تبدیل به پرسوناژی معترض کند، که علی رغم تلاشهای سازندگان، این ایده شکست میخورد.
در حالیکه یکی از بهترینهای نمودهای سینمایی مواجه با گشت ارشاد، همان سکانسی است که کمال تبریزی در فیلم مارموز به تصویر کشید. در فیلم مارموز ظاهر دیباصولتی(ویشکاآسایش) نشانههایی دارد تا ماموران گشت ارشاد او را جلب کنند و قدرت الله صمدی (حامد بهداد) وارد معرکه میشود تا صولتی را ماموران گشت سوار ون نکنند. اما نکته جالب اینجاست در فیلم «کیک محبوب من» دخترانی که قرار است توسط گشت جلب شوند، حجابشان مشابه استاندارد مجریهای تلویزیونی است.
همین سکانس نشان میدهد اگر سازندگان قصد دارند نقش «سینماگر مخالفخوان» را به سبک پناهی، رسولاف اجرا کنند باید یک حداقلهایی از ساختارشکنی را آموخته باشند. اگر دو کارگردان فیلم، سکانس گشت ارشاد فیلم مارموز تبریزی را تماشا کنند، قطعا طی بیانیهای از دخترانی که توسط گشت ارشاد جلب شدهاند عذرخواهی خواهند کرد.
یکی از مشکلات عدیده فیلم این است که بسیار زود قصه را لو میدهد. سازندگان آنقدر مجذوب ایده بدون حجاب بودن لیلی فرهادپور و نمایش نوشیدن شراب توسط بازیگران بودهاند که فراموش کردهاند که برخی رخدادهای فیلم را به سرعت لو ندهند. وقتی فرامرز حین رفتن به خانه مهین میگوید باید قرص بخرم هر تماشاگر با ضریب آگاهی زیرمتوسط مطمئن خواهد بود که او ویاگرا خواهد خرید و وقتی به خانه میرسند و کاراکتر مرد چند لیوان شراب را با چاشنی دلمه میخورد.
هر فرد هفتادسالهای با شرایط جسمی متناسب با خوردن دلمه و شراب منهای ویاگرا قطعا راهی دیار باقی خواهد شد، اگر فرامرز از خوردن شراب، ویاگرا و یک دلمه سنگین جان سالم به در میبرد قطعا در ادامه فیلم با خوردن کیکی پراز خامهای که مهین تهیهکرده راهی دیار باقی میشد.
در واقع آنچیزی که مایه تعجب است این است که معمولا افراد مسن هفتاد ساله سیاست پرهیز غذایی را دست کم رعایت میکنند و خوردن تواما شراب، دلمه و قرص ویاگرا را به صورت یکجا ادامه نخواهند داد. این سطح از آگاهیهای ساده، در دوران دسترسی به اینترنت غیرواقعی است. مهندسی کردن روایت یعنی ویاگرا، نوشیدن شراب زیاد، خوردن دلمه، انجام حرکات موروزن طولانی و دوش آب سرد.
چرا از سازندگان کیک محبوب من تقدیر نشد؟
کارگردانان ظاهرا مستقل فیلم هیچ تفاوتی با سریالسازان ماه رمضان در انتقال پیام ندارند که تلاش میکنند که پیامهای اخلاقی ساده و دمدستی را به مخاطبان منتقل کنند. اینجا صناعیها و مقدم تلاش میکنند یک پیام بهداشتی را به مخاطبان بالای هفتاد سال ارائه کنند که عشق لحظهای به علاوه ترکیب شراب سنتی و ویاگرای صنعتی منجر به مرگ خواهد شد.
اخیرا دو کارگردان فیلم اشاره کردهاند که پرونده آنها با اتهام «اشاعه فساد» مواجه شده است در حالیکه وزارت بهداشت میتوانست از سازندگان فیلم برای انتقال پیامهای جهانی پزشکی تقدیر کند!
یکی از پیامهای غلیظ سیاسی فیلم به بخشی مربوط میشود که مخاطب به آناتومی جمعیت بازنشستگان آگاه میشود و یکی از پیرمردان حاضر در رستوران اشاره ای منشوری به بدن خود میکند. این اشاره سیاسیترین، راهبردیترین، گفتمان ضد حاکمیتی است که احتمالا مخاطبان حاضر در جشنواره برلین را به وجد آورده تا چند دقیقه سازندگان را تشویق کنند.
پردازش کاراکترها از جنبههای مختلفی به این اثر لطمه زده است. مهین فوق العاده محافظهکار دچار یک پارادوکس رفتاری میشود و در هفتاد سالگی در نخستین ملاقات مردی را مجاب میکند که او را به خانه خودش بیاورد و این ترس آنقدر زیاد است که به او توصیه میکند خودرویش را در کوچه مجاور پارک کند.
حالا در نیمه پایانی این زن محافظهکار تصمیم میگیرد جسد مرد را در خانهاش دفن کند. حتی شخصیتهای ابرقهرمانی مارول مثل واندروومن، میس مارول، اسکورل گرل، اورورو مونرو، الکترا ناچیوس و … بدین صورت دچار تغییر و تحول ناگهانی نمیشوند. حتی زن به این موضوع فکر نمیکند که ممکن است که روزی همکاران، بستگان دور یا نزدیک تصمیم بگیرند فرامرز را پیدا کنند یا پلیس با گزارشهای مردمی خودروی او را پیدا کند.
زنی مسن که در هفتاد سالگی محافظهکارانهترین دورانش را پشت سر میگذارد به سطحی از شجاعت فردی رسیده است که مرتبه فیلم را تا حد تلهفیلمهای استانی تقلیل میدهد.
او کارگری را به خانه آورده که گودالی به اندازه یک قبر را برای او حفر کند با این وعده که قرار است در این گودال درخت بکارد. آیا برای کاشتن درخت به چنین گودالی نیاز است و کارگر حفار هیچ وقت به این مسئله شک نمیکند برای درختکاری در این حیاط کوچک نیازی به کندن یک قبر نیست.
مهین چگونه این قدرت فیزیکی را پیدا کرده که مردی را در حیاط خانهاش دفن کند. در یکی از دیالوگها او به یکی از دوستانش میگوید او توان طی چهارپله را ندارد اما در سکانسهای پارک او را در حال طی کردن پلههای بیشماری میبینیم و شگفتی اکت واندروومنی حین دفن جس فرامرز خودنمایی میکند.
مهین همسایه ای دارد که با احتمالا شنیدن کوچکترین صدایی درب خانه اش را به صدا درمیآورد، اما حین مراسم رقص و بلند بلند خندیدن، زن مسن نماینده قشر مذهبی هیچ کنجکاوی از خود بروز نمیدهد.
شخصیت زن فیلم برای مهمانی دوستانش دست به خریدهای بیشماری زده است و با چرخ دستی خریدهای را حمل میکند و در کنجی نشسته و منتظر خودرویی است که او را به خانه برساند. با این حال با وجود آنکه او میتواند با دخترش تماس تصویری داشته باشد اما نمیتواند از اسنپ استفاده کند. حتی اگر بلد نباشد که مبدا و مقصد را با استفاده از اپلیکشن اینترنتی مشخص کند، کافیست که با شماره اسنپ یا تپسی تماس بگیرد.
اما نکته مهم این است که فرامرز را در آژانسی میبینیم که مشتریان فراوانی دارد. در حالی که آژانس موقعیتش را در جغرافیای شهری تهران کاملا از دست داده است و با وجود استارآپ تپسی و اسنپ آژانسی را سراغ نداریم که اینقدر پرکار باشد.
غیر رفتارهای این زن، نسب به مردی که برای اولین بار وارد خانه او میشود بسیار عجیب است، حتی در موقعیتی که به مرد اجازه استفاده از حمام خانهاش را میدهد. این موقعیتها شخصیت را غیرواقعی میکند.
بهتاش صناعیها بیش از اینکه اهدافش در مورد یک موقعیت انسانی با پیامهای سیاسی خالهزنکی اثرش برجسته باشد، پیامهای بهداشتی مهندسی شدهاش در این فیلم برجسته است.